فرار از گذشته – بخش آخر – ابولحسن بنی صدر : من خود از نویسندگان اصل ۱۱۰ ( ولایت فقیه ) بودم !

آقای بنی صدر ۳۰ و اندی سال است که ادعا میکند من از مخالفین اصل ۱۱۰ ولایت فقیه بودم . ایشان بعد از خلع شدن از قدرت و خارج شدن از ایران توسط جمهوری اهریمنی ولایت فقیه رئیس جمهور مخلوع نام گرفت . این جناب در تمامی گفتارها و مصاحبه ها با حالتی غرور آمیز ازین مخالفت سخن میگوید و با فراق خاطر درین باره داد سخن میدهد .

.

اما واقعیت چیست ؟ آیا همانی است که بنی صدر میگوید ؟ اما مدارک و اسناد چیز دیگری را نشان میدهد . آقای بنی صدر با توجه به اسناد ، نه تنها موافق ولایت فقیه بوده ، بلکه به آن رای هم داده است . این حقیقتی سانسور شده است که امروز به آن میپردازیم .

.

آقای بنیصدر میگوید که من خودم از نویسندگان اصل ۱۱۰ لایت فقیه بوده ام . این عکس ها بر گرفته از روزنامه های معاند ایشان نیست ، بلکه برگرفته از سایت انقلاب اسلامی خود ایشان است .

.

آخوند مکارم شیرازی میگوید : شاهد بوده است که آقای بنیصدر به ولایت اهریمنی فقیه رای مثبت داده است و او با چشم خود دیده است .

آخوند شیخ علی تهرانی مگوید : من و آقای بنی صدر هر دو به ولایت فقیه رای مثبت دادیم .

و در نهایت خودآقای بنی صدر که با افتخار در تیتر اول روزنامه خودش ، خود را از نویسندگان اصلی میداند که ایران مصیبت زده فعلی دستاورد آن دوران شوم است .

هدف این نوشتار  افشا کردن دروغی بزرگ است که ۳۰ سال است تکرار میشود و بواسطه آن تبدیل به اصلی لایتغر شده است . نسل جوان ایران حق دارد بنیانگذار اصلی که ایران را به این سیه روزی کشانیده را بشناسد و خود قضات کند . حتی این دروغ آنقدر تکرار شد که حتی طرفداران بنی صدر را هم به این باور واهی رسانید که ایشان نه تنها تدوین گر ارتجاع نبوده است ، بلکه مخالف آن هم بوده است .

.

خوب میدانم این اسناد را حتی بعضی از طرفداران بنی صدر هم ندیده اند !

Cafenadery.wordpress.com 2013-02-07 08_58_45-http___www.iran-archive 2013-02-07 09_06_26-http___www.iran-archive

.

زیر نویس : عکس کامل روزنامه را میتوانید اینجا ببینند

.

قسمت نخست

قسمت دوم

12 پاسخ

  1. برام جالبه شما سلطنت طلبان چرا اینقدر از بنی صدر میترسید چرا اینقدر سعی دارید تخریبش کنید ملاک وضع فعلی شخص است خیلی برام خنده داره اینهمه سعی میکنید از مدارک و اسناد 30ساله پیش مقاله بگذارید که بگویید او بد است خوب که چی اینجاست که تابلو میشی از اون هفت تومنیهای جمهوری اسلامی هستی !این بنده خدا که الان بدون ترس به کارهایی که کرده و حرفهایی که زده بدون ترس اقرار میکنه دیگه چی میخواین حرفهای الانشو دقت کنین ببینین خواسته اش جمهوری مردم است نه مثل آقا رضا که خواسته اش سلطنتی شبیه به دانمارک و اتریش و در کنار آن جمهوری(این که شد باز همین امروزمون) که اینجوری خودش رو به نون و نوایی برسونه هه هه ههه
    اینرو که حتما پاکش میکنی گفتم بلکه آگاه بشی و راه رو بشناسی اگه گول خوردی؛ اگرم که بخاطر پول همچین کارایی میکنی که هیچی خوش باش
    ………………………………………………………………..
    جواب : نه دوست عزیزم چرا شما فکر کردید که نظر شما را پاک میکنم ، بنده برای آزادی بیان هیچگونه حد و مرزی را بر نخواهم تافت . شما هرچه میخواهی بنویس و علامت » فرستادن دیدگاه را بزن « بدون بازبینی نظر شما یا هر کس دیگر منتشر میشود .
    .
    متاسفانه آقای بنی صدر منطق زور را برگزیده و برای پوشانیدن اشتباهات گذشته خود ، چهره های سیاسی دیگر را تخریب میکند ، درست از آن زمانی که در روزنامه خودش به دولت موقت بازرگان فحاشی میکرد تا بهمین امروز .
    .
    شما هم دست کم یاد بگیرید که به دیگران تهمت نزنید نازنین ، ای کاش تمام مشکلات ما با ۷ تومان و ۷۰۰ تومان حل میشد . من حاضرم شما شماره حساب بدهید ، به شرط اینکه تمامی مطالب وبلاگ من را بخوانید و پی به اشتباه خود ببرید و راه آزادی را در پیش بگیرید من ۱۰۰ برابر آن مبلغی که شما خیال میکنید را برایتان بفرستم .
    به شرطی اینکه پی به اشتباه خود ببرید .
    کمی مطالعه کنید در وقتهای بیکاری ، که اگر اهل مطالعه بودید امروز من را با بنی صدر اشتباه نمیگرفتید .
    بوتیمار

    • خامنه ای تخم روسه
      روحانی هم دیوسه

      در سالهایی که روسها مشهد را اشغال کرده بودند مادر خامنه ای با سربازان روس روابط نا مشروع داشت و بعدها همیشه از اینکه شاه روسها را از ایران بیرون کرد ناراحت و گله مند بود. برادر بزرگ خامنه ای که مثل خرس می ماند شبیه روسهاست. و خامنه ای خود را از نژاد روس میداند و به گفته نزدیکان خامنه ای…….

    • سال ۲۵۷۴ سال ( الله آدمکش زدایی) از ایران بزرگ.

  2. خیلی جالبه وقتی صحبت درباره
    امثال بنی صدرمیشه
    میگن چه کار به گذشته او دارین
    اما رضا پهلوی باید جواب گو
    50 سال پیش باشه

  3. برای بوتیمار عزیز،

    با درود و سپاس از بوتیمار بابت این افشاگریهایی که از بنی صدر می کند. این به پالایش آنچه ما اپوزیسیون می فهمیم اش کمک می کند و قابل ستایش است. کسی که دروغ می گوید بویژه در عرصه سیاسی و اقتصادی که مربوط به مردم و حق و حقوق ملت می شود باید افشا شود. آنانی که اینرا برنمی تابند یا تفاوت بین افشای یک کلاهبردار اقتصادی و سیاسی را نمی دانند و یا خود را عمدا به کوچه علی چپ می زنند. عجب روزگاری شده که هر کلاهبردار سیاسی در صف اپوزیسیون ما که نمی خواهد افشا شود، در دهن افشاگران را با اتهامات واهی می خواهد ببند که اتهام تخریب شخصیت سیاسی یکی از آنهاست. به افشاگری هم یک بار منفی داده اند تا کسی جرئت افشای کثافتکاری هایشان را نداشته باشد. مهمتر آنکه، عمدا نمی گذارند و نمی خواهند که تفاوت بین انتقاد و تخریب را مردم بدانند چون در این میان مردم برنده و کلاهبرداران سیاسی بازنده می شوند و بی نقابی از آبرویی که برای خود ساخته بودند. جای تاسف آنست که بسیارانی از نخبگان ما بویژه در رسانه های برون مرزی هم یا تفاوت بین انتقاد و تخریب شخصیت اپوزیسیون را نمی دانند یا بنفعشان است که انتقاد را جای تخریب شخصیت بنشانند. افشاگری اپوزیسیون و هر چه به سیاست و اقتصاد و اجتماع مربوط می شود یعنی شفاف سازی که باید ترغیب و تشویق شود تا به مرحله پاسخگو کردن شیادان سیاسی و فرصت طلبان جورواجور برسیم. شفاف سازی و افشاگری از ارکان مهم دمکراسی و حقوق بشر هستند. مردم حق دارند بدانند که سیاسیون شان کیستند و چه سابقه داشته و دارند و حق دارند از آنها انتظار داشته باشند که به خطاهای خود اعتراف و از پیشگاه ملت عذر خواهی کنند و قبول مسئولیت و عواقبش را بکنند. اگر ما بدنبال آزادی و دمکراسی هستیم، و این مقوله ها را می فهمیم باید همه آنانیکه شیادان سیاسی را افشا می کنند را ارج بنهیم چون بهر دلیلی اینکار را کرده و بکنند به پالایش و تصفیه اپوزیسیون ما می انجامد و عناصر فاسد و دروغگو و شیاد و بی وجدان و و و را از صف به زباله دان تاریخ پرتاب می کند. باید با تخریب ،

    اگر ما تفاوت بین انتقاد و تخریب و رابطه بین افشاگری و شفافیت و پاسخگویی و حق و حقوق خود را که در منشور جهانی حقوق بشرست را می فهمیدم دچار 34 سال نکبت جمهوری اسلامی نمی شدیم و اپوزیسیون مان انقدر آلوده به عناصر بیوطن و بی وجدان و وطنفروش و و و بی همه چیز نمی شد.

    با سپاس و درود از همه آنانیکه با افشاگری و شفاف سازی و انتقادهایشان از تک تک اجزاء اپوزیسیون، به ملت ایران و به منافع ملی ایرانی و به دمکراسی و حقوق بشر برای ایران خدمت می کند، و کار و کاسبی شیادان سیاسی را زار و کسا.

    ارادتمند، حق
    پاینده باد ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران

    ————–

    از این فرصت استفاده می کنم و از بوتیمار می خواهم نوشتارهایش را در پارس دیلی نیوز و در بخش نظرات حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات)
    بعنوان نظر بگذارد و با ما و ما با او بیشتر آشنا شویم. من بعنوان یک خواننده، شما را در بالاترین دنبال خواهم کرد.

    ———–

    باز از این فرصت استفاده می کنم و بخشهایی از نتهایم را با بوتیمار عزیز شریک می شوم. امیدوارم که این نتها به بنی صدرها نشان دهد که من در این چند سالی که در انگلیس زندگی کرده ام و نه مدرک لیسانس و دکترا دارم چیزهایی یاد گرفته ام که گول شیادان سیاسی را نخورم و دریابم که چه شیادانی کشور و ملت نازنینم را به 34 سال نکبت جمهوری اسلامی دچار کردند و دست از سر کچل ما برنمی دارند.

    درسهایی که از جهان غرب آموخته ام در رابطه با دمکراسی و شفافیت و تفاوت بین اپوزیسیون ما و آنها ووو:- در امریکا و اروپا، همیشه مطبوعات و رقبا بدنبال یافتن حتی کوچکترین خطاهایی هستند که سیاسیون شان کرده باشند را افشا می کنند. مثلا افشای درگیری مختصری که جرج بوش با پلیس در اوان جوانیش پیدا کرد. کم در خبرها می بینیم که در جهان غرب، خطاهایی که سیاسیون مثلا در مخفی کردن برخی موارد مالی خود می کنند، در روزنامه ها و یا زقبای سیاسی افشا می شوند و سیاسیون خطاکار زیر نورافکن ملت قرار می گیرند و چاره ای جز پاسخگویی نمی یابند!؟ هر پاسخی هم بدهند، انقدر درباره اش موشکافی می شود تا دروغ و راست پاسخ داده شده معلوم شود. اینرا تخریب نمی نامند بلکه آنرا شفافیت و پاسخگویی و آزادی و دمکراسی و حق و حقوق ملت می دانند که باید بداند که در کشور چه می گذرد و در اقتصاد و سیاست و اجتماع چه می گذرد. وقتی ملتی، به سیاسیون اش رای می دهد یا ملت آنها را بعنوان مدعیان حق و حقوق و منافع ملی که ادعایش را دارند می پذیرد، در قبالش انتظار پایبندی آنها را به ادعای زیبایشان دارد و احترام به حقوق و شعور ملت و منافع ملی کشور. در غرب شفافیت و پاسخگویی را تخریب نمی نامند. تفاوت بین انتقاد و تخریب را هم خوب می فهمند. انتقاد و افشای کلاهبرداران سیاسی را ارج می نهند. تخریب شخصیت با بستن دروغ به آنها در غرب مجازاتهای قانونی دارد ولی انتقاد و افشای نابکاران در سیاست و اقتصاد و اجتماع برای حفظ دمکراسی و حقوق بشرشان از اساسی ترین بنیادهای این جوامع است.

    توجه داشته باشیم که شیادان سیاسی بسیاری خود را در صف اپوزیسیون قرار داده اند که اپوزیسیون نما هستند. اینان برای حفظ جمهوری اسلامی کهریزکی حتی مادر خودشان را هم حاضرند بفروشند. در این صف اپوزیسیون، چه بسیارانی هستند که با تمام نفرتی که از رژیم دارند یا وانمود می کنند که دارند، ترجیح می دهند که این رژیم بماند ولی کوچکترین شانسی برای بازگشت پادشاهی به ایران نباشد. من یک جمهوریخواه هستم ولی چون باورمند به لیبرال دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر برای ایران هستم، برای ملت این حق را قائلم که خودش در ایرانی آزاد بین جمهوری و پادشاهی یکی را انتخاب کند و من به این رای ملت احترام بگذار من جمهوریخواهم و این جمهوریخواهیم را در پهلوی ستیزی تعریف نمی کنم و هویتم را در پهلوی ستیزی خلاصه نمی کنم. اینها جمهوریخواهی نیست. جمهوریخواهی برای من در وحله اول و در رابطه با ایران یعنی احترام به حق و حقوق و شعور ملت ایران که خود قیم خود باشد و نه به قیمومیت از جانبش تعیین کنند جمهوری یا پادشاهی . و یعنی دفاع از این حق مردم مردم حتی اگر نتیجه اش را دوست نداشته باشم. دمکراسی و حقوق بشر را را ولی هرگز نباید به رای گذاشت چون حقوق ذاتی بشرند.

    مشتی اپوزیسیون نما برای فرار از پاسخگویی و عواقب زشتکاریها و تصفیه شان از صف اپوزیسیون بهر حیله ای دست می زنند. اغلب همانهایی که این رژیم کهریزکی را بر سر ما خراب کردند مثل بنی صدر و فدائییان خلق و توده ای ها و امثال بهرام مشیری و محمد امینی .برای اینها ایران و ملت دردمند ایران و منافع ملی ایران و بود و نبود ایران هیچ تفاوتی نمی کند بلکه آنچه برایشان مهمست، منافع شخصی و گروهیشان است. اینها با دروغ و دغل، سابقه زشت خود را یا انکار می کنند یا …. این خیانت به ایران و ملت ایران و منافع ملی ایران و به انسانیت است…..
    .
    …………………………………………..
    جواب : دوست گرامی جناب حق !

    در ابتدا از لطف جنابعالی نسبت به من بینهایت سپاسگزارم . هدف من روشنگری است نه بیشتر از آن .
    بدلیل مشغله هایی که دارم نمیتوانم در جاهای دیگر از حضور عزیزان استفاده کنم ، اما اگر شما یا هر نازنینی دیگر مطالب این وبلاگ را قابل تامل با آمیزه ای بدون اغراق از واقعیت یافت ، از طرف من مختار است که با هدف آزادی ایران از دست حکومت انیرانی اسلامی در هرکجا که مایل بود استفاده نماید ، اختیار با خود اوست .
    ارادتمند بوتیمار

  4. دوست محترم حالا که اینطور گذشته زیر ساطور می بری فردا که دستت برسد چه خواهی کرد از مشروطیت به اینسو همینجور داریم افشا می کنیم در واقع زیر آب می زنیم اسمش را هم می گذاریم آگاهی دادن هر بار هم یکی دستمان را می خواند روی عقده دلمان سوار می شود پدر جدمان را هم در می آورد راه سعادت این مملکت این نیست هر چند خیلی ها اینجوری به نان و نوا رسیدند یکی همین احمدی نژاد!
    ……………………………………..
    جواب :ابولحسن که خود را بزرگترین افشا کننده میداند !!
    تا زمانی که این آدم دست از این کار زشتی که میکند نکشد و سعی نکند به چهره های سیاسی تهمت نزند ، و دروغ نگوید ، این روند ادامه دارد . آقای بنی صدر باید دست از سر مردگان که دستشان از پاسخگویی کوتاهست بردارد و کارهایی که خود در گذشته کرده را به دیگران نسبت ندهد ، شما ظاهرا اطلاع کافی ، از لجن پراکنی های بنی صدر نسبت به چهره های سیاسی ندارید .
    بوتیمار

  5. سپاس فراوان از شما بوتیمار عزیز و گرامی
    بابت آگاهی رسانی که براستی مقام بالا و والا ییه به شما شادباش و خسته
    نباشید گفته و همه نیکی هارا برایتان آرزو دارم
    باسپاس

    ( تفکّر)

    فکر کردن بهر انسان آنچنان هم ساده نیست

    چون بسان هرزگی ها » پیش پا افتاده نیست

    ازبرای فکر کردن » همّ وهمّت لازم است

    راه ِ ناهموار پیمودن » بسان جاده نیست !!

    هرزگی ها باشد همچون ماهیان مرده ای

    کان مسیرش غیرِ آن جریان ِ راه افتاده نیست !!

    بعدِ هرغُور وتفکّر» آگهی گردد فزون

    مستی ِ آگاهی اش کمتر زجام ِ باده نیست !!

    بعد ِ آن نوبت به نشر ِ آگهی ها میرسد

    شان ِ آگاهی رسانی کم ز ِ هرآزاده نیست !!

    چونکه با هرآگهی مسئولیت گردد فزون

    بار ِ آن هرگز بسان ِ رسم ِ برافتاده نیست

    ( مهر ) پرسد : فرق ِ بین آگهان ِ بی عمل

    بادرخت بی ثمر یا خشک وبرافتاده چیست ؟؟

  6. با درود، من از بوتیمار خواستم که نوشتارهایش را بعنوان نظر در صفحه نظرات پارس دیلی نیوز هم منتشر کند که بدلیل مشغله های زیادش نمی تواند اینکار را انجام دهد. آنوقت یهویی می بینم که «ضد اختلاف» به پارس دیلی نیوز آمده و بدون هیچ مقدمه ای، نظر زیر را انتشار می دهد! خب، خوانندگان هم که هیچ اطلاعی از آنچه در سایت بالاترین بین بوتیمار و دار و دسته بنی صدر می گذرد نمی دانند، از آن رد می شوند. هر وقت سرم خلوت شد خودم خوانندگان پارس دیلی نیوز و سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) را با نوشتارهای بوتیمار و داریوش آشنا خواهم کرد. دیدم در شبکه اجتماعی «آزادگی» اسناد و مدارک بوتیمار در رابطه با بنی صدر منتشر شده. شبکه اجتماعی خبرنت هم خوانندگانی دارد که از رفقا خواهم خواست که آنها را به اشتراک بگذارند.

    نظر «ضداختلاف»:-

    http://parsdailynews.com/comments/28460.htm

    «خطاب به ناسزاگویان به بنی صدر

    نویسنده: ضّد اختلاف
    اینهائی که به بنی صدر ناسزا میگویند ۳ دسته اند: دار و دسته آخوند، گروه‌های دیگر ضّد آخوند، و مردم بیطرف. خطاب من به دسته دوم و سوم است، اصول انسانی‌ اجازه نمی‌‌دهد کسی‌ را که در گذشته اشتباه کرده نبخشید، آنهم کسی‌ که در ضدیت با آخوند است بطور فعال. اگر بیطرف هستی‌، انصاف داشته باش، کی‌ میخواهی اجزا و اعضا مخالف را بهم پیوند داده ببینی‌؟ اگر از گروه مخالف هستی‌ باز هم وظیفه آات بیشتر است در جهت اتحاد دادن؟ عقل، انصاف، رحم و مروت داشته باش.! در نظر داشته باش آیا بنی صدر نمی‌‌توانست مثل حسن حبیبی و صد‌ها نفر دیگر در سیستم خود را نگه دارد؟ علمش را نداشت؟ هنرش را نداشت؟ دار و دسته شاه و پسر شاه از او بد گویی نمیکنند ! شما بد گویی می‌‌کنی‌؟ مگر مجاهدین نبودند که صد‌ها آخوند را کشتند و جگر شما ناراضی از آخوند حال آوردند؟ خوب این بنی صدر با آنها شد بعد هم دید آنها دیکتاتور اند جدا شد ! کم مایه گذشته است این مرد مظلوم؟ یک زمانی‌ با خمینی بود، میلیونها هم مثل او بودند، اشتباه کرد، بخشش داشته باش، و عقل و انصاف!!»

    پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران

  7. پاسخ: تنها به پیش قاضی رفته و پیروز برگشته اید. از نظر من آنچه نوشته اید بدلایل زیر جعل و دروغ است: ١- شما و خوانندگان توجه داشته باشید مدارکی را که ارائه داده اید، شما منتشر نکرده اید، بلکه خود آقای بنی صدر و نشریه انقلاب اسلامی در هجرت منتشر کرده اند. ٢- پاسخ به جعل و استفاده از منطق صوری شما: الف- روح الله خمینی در عراق به شاگردان خود درسهای حکومت اسلامی در امور فقهی را می داد. شاگردان او این درسها را بصورت کتاب منتشر کردند. در سال ١٣٥٢، آقای ابوالحسن بنی صدر بمناسبت فوت پدرشان به عراق می روند. در آنجا این کتاب را به ایشان می دهند که بخوانند و نظر دهند. آقای بنی صدر پس از خواندن این کتاب، آنرا رد می کند. روح الله خمینی می گوید من این مطالب را گفتم تا فتح بابی باشد برای اینکه امثال شما و آقای مطهری در این مورد بنویسید. آقای ابوالحسن بنی صدر از او می خواهد که کتباً این تقاضا را بنویسد. روح الله خمینی بصورت کتبی این تقاضا را می نویسد. آقای بنی صدر پس از دریافت کتبی این تقاضای خمینی، کتاب تحقیق در قرآنی را مبنی بر حکومت اسلامی منتشر می کند. در این کتاب آقای بنی صدر نشان می دهد که در قرآن هیچ گونه حاکمیت بر مردم، هیچ گونه قیمومت بر مردمی وجود ندارد. تنها مدل قرآنی ادارهٔ جامعه، ادارهٔ شورایی جمهور مردم(=همهٔ مردم) است. در سال ١٣٥٧ با اقدام آقای ابراهیم یزدی، روح الله خمینی را به پاریس می آورند. روح الله خمینی در فرانسه بعنوان مرجع تقلید، مدل قرآنی آقای بنی صدر مبنی بر ولایت جمهور مردم(= دموکراسی) را می پذیرد و سخنی از درسهای حکومت اسلامی در امور فقهی بزبان نمی آورد و می پذیرد که سخنگوی ولایت یا حاکمیت جمهور مردم باشد و بارها این مدل دموکراسی را عنوان کرده و از آن دفاع کند. یعنی این روح الله خمینی بود که حکومت اسلامی در امور فقهی را کنار نهاد و ولایت جمهور مردم(=دموکراسی) را پذیرفته و خود را نوکر مردم خواند. ب- در فرانسه پیش نویس قانون اساسی برای جمهوری اسلامی نوشته شد. در ایران در اﺑﺘﺪا آقایان ﻧﺎﺻﺮ ﻛﺎﺗﻮزﻳﺎن،ﻓﺘﺢ اﷲ بنی ﺻﺪر، ﺣﺴﻦ حبیبی، اﺣﻤﺪ ﺻﺪر ﺣﺎج ﺳﻴﺪ ﺟﻮادی، ﻋﺒﺪاﻟﻜﺮﻳﻢ ﻻهیجی، ﺟﻌﻔﺮی ﻟﻨﮕﺮودی، ﻣﺘﻦ ﭘﻴﺶ ﻧﻮیسی را ﺗﻬﻴﻪ ﻧﻤﻮدﻧﺪ. ﻛﻤﻴﺴﻴﻮن ﻧﻬﺎیی ﺑﺮای ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﺘﻦ ﭘﻴﺶ ﻧﻮﻳﺲ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎسی که ﺑﺎ ﻣﺘﻦ اوﻟﻴﻪ ﺗﻔﺎوت دارد، از اﻓـﺮاد ذیل ﺗﺸـﻜﻴﻞ ﮔﺮدﻳﺪ (پیش نویس قانون اساسی: http://www.banisadr.com.fr/Books/Ghanun_Asasi/pdf/MOGHADAMW_GHANUNE_ASASI.pdf): ﻳﺪاﷲ ﺳﺤﺎبی، ﻛﺮﻳﻢ ﺳﻨﺠﺎبی، ﻣﺮتضی ﻣﻄﻬﺮی، ﻋﺰت ﷲ ﺳﺤﺎبی، اﺑﻮاﻟﺤﺴﻦ بنی ﺻﺪر، و دﻛﺘﺮ ﺻﺤﺖ از ﺣﺰب ﻣﻠـﺖ اﻳـﺮان و دو ﻗﺎﺿﻲ از دﻳﻮان ﻋﺎﻟﻲ ﻛﺸﻮر. در پیش نویس قانون اساسی اثری از ولایت فقیه نیست. این پیش نویس نیز مورد تأیید روح الله خمینی قرار گرفت. ج- در فرانسه روح الله خمینی گفته بود که در ایران مجلس مؤسسان قانون اساسی تشکیل خواهد شد. در ایران دو نظر پیدا شد یک اینکه پیش نویس قانون اساسی به رفراندم گذاشته شود، و نظر دوم اینکه مجلس مؤسسان قانون اساسی تشکیل شود. اعضای شورای انقلاب و حکومت موقت پیش روح الله خمینی می روند و در آنجا مرحوم محمود طالقانی برای اینکه مشکل حل شود، پیشنهاد مجلس مؤسسان کوچک بنام مجلس خبرگان را می کند. روح الله خمینی و اکثریت با این پیشنهاد موافقت می کنند. نامزدهای مجلس خبرگان بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی خود را معرفی می کنند. متأسفانه روشنفکران و دانشگاهیان و تحصیل کرده ها در سراسر کشور باندازهٔ کافی نامزد نمی شوند. در عوض حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور نامزد معرفی می کند و اکثریت مجلس خبرگان بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی را تصاحب می کند. در رأی گیری برای ریاست این مجلس حسینعلی منتظری و محمد بهشتی نفرات اول و دوم می شوند. چند روز قبل از تشکیل این مجلس، حسن آیت و با تأیید مرحوم حسینعلی منتظری طرحی را با ١٣ اختیار برای ولی فقیه پیشنهاد می کند. در این مجلس برای بررسی پیش نویس قانون اساسی، اکثریت حزب جمهوری اسلامی رأی می دهند که پیش نویس قانون اساسی بکنار نهاده شده و از نو قانون اساسی جدید نوشته شود. طرح مشترک حسن آیت و حسینعلی منتظری، در این مجلس مطرح می شود و قرار بر رأی گیری می شود. ٩ نفر از جمله آقایان طالقانی و ابوالحسن بنی صدر و عزت الله سحابی به این طرح رأی منفی می دهند. بقیه نمایندگان از جمله محمد بهشتی که مخالف ولایت فقیه بود به این طرح رأی مثبت می دهند. د- آقای بنی صدر که در اقلیت قرار گرفته بود، علاوه بر بحث های درون مجلس، مطالب اساسی را به خارج مجلس آورده و به مردم تازه انقلاب کرده گزارش می کند. در داخل مجلس به آقای بنی صدر اعتراض می شود که چرا این بحث ها را به خارج مجلس می برد. آقای بنی صدر پاسخ می دهد که شما در خارج از مجلس نمی توانید دهان مرا ببندید. ه- آقای ابوالحسن بنی صدر با شرکت در کمیسیون(=Commission= ارگان کوچک درون مجلسی) اصل ١١٠، و با کشاندن بحث به صحن مجلس خبرگان و جامعه موفق می شود که اختیارت ١٣ گانه و وسیع رهبر در امور اجرایی و غیر اجرایی را به حدودهٔ نظارت در امور غیر اجرایی تقلیل دهد. همچنین آقای بنی صدر موفق می شود از طریق فشار افکار عمومی به مجلس خبرگان بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی و کمیسیون اصل ١١٠ بقبولاند که رهبر نمی تواند از بالا و فراقانونی و مستبدانه اقدام کند و می باید از طریق «قوهٔ مجریه و قوای مملکتی کار بکند». به یکی از نطق های آقای ابوالحسن بنی صدر در مجلس بررسی پیش نویس نهایی قانون اساسی(بنقل از کتاب دستکاری شده مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی صفحه ١١٣٣) توجه کنیم: » … چون یا آن شورای رهبری میخواهد با قوهٔ مجریه و قوای مملکتی کار بکند، یا علی حده میخواهد کار بکند که این استبداد است، اگر با آنها می خواهد کار بکند این هیچ مصیبتی نیست، شما میخواهید که او هم درحکومت دخالت داشته باشد، چه بهتر، مجرایش را معین بکنید تادر آن مجرا همه بدانندکه این اصل چگونه پیاده خواهدشد. خدا هم کارها را به اسباب انجام میدهد. شما نمی شود اصلی را بیاورید که فرماندهی عالی قوا با رهبر است، چه جوری این را اعمال میکنید؟ کسی نمی داند. میفرمایند در اصول بعد معین میشود. بنده عرض میکنم نه خیر قزبان، باید در همینجا معین بشود. اگر بخواهید همین جا بگذارید، مطلب روشن میشود و برای مردم ما میتوانیم روشن بکنیم و دفاع میکنیم که هیچگونه مخالفتی با دموکراسی و حاکمیت ملت ندارد. اما به شرط اینکه مجاری مشخص باشد آن چیزی که مزاحم آزادی است، نبودن مجرا و اسباب در قانونگذاری است، مثل قانون اساسی سابق یک جمله مینویسد که عزل و نصب وزیران با شاه است. چه جور؟ معلوم نیست. در یک جای دیگر نقض این را می نویسد، می شود همان دعواهایی که طی نشد. پس بهتر است که از او عبرت بگیریم. داستان محاکمۀ دکتر مصدق جلو چشم همه است. این می گفت که طبق اصل ٤٤ قانون اساسی یا ٤٦ شاه حق ندارد عزل و نصب بکند و وزراء حق ندارند دستور کتبی شاه را اطاعت کنند، آن میگفت طبق اصل فلان عزل و نصب وزراء با شاه است. پس این می شود همان نوع قانون اساسی. بنابراین بهتر است این مشکلات را اینجا بوجود نیاوریم و هیچ نگران هم نباشید که اگر فرماندهی عالی با فقها باشد نگرانی ندارد و منهم هیچ نگران این مسأله نیستم. فقط نگران این هستم که ترتیب و اسبابش معین نباشد، برای اینکه فساد در آن زیاد است. خدای نکرده، اگر رهبر از دنیا رفت تا شما بیایید خبرگان تشکیل بدهید، آقای رئیس ستاد معلوم نیست که تابع چه کسی هست. هر غلط خواست می تواند بکند، و کودتا از اینها در می آید. این است که در همه جای دنیا تجربه کرده اند و این دیگر شرقی و غربی نمی شناسد، بلکه این تجربۀ بشری است. آوردند حساب این قشون را که سابق جدا بود از دولت، بردند در دولت. حالا شما می خواهید بالای سر دولت ببرید یک مرجع هم بگذارید چه بهتر، اما مجرایش را معین کنید.». و- تکرار می کنم آقای بنی صدر و عده کمی در این مجلس موفق می شوند که ولایت فقیه در امور اجرایی و غیر اجرایی و مستبدانه را به نظارت فقیه در امور غیر اجرایی تقلیل می دهد. یعنی رهبر را به یک مقام تشریفاتی و نظارتی تبدیل می کند. اختیارات غیر اجرایی رهبر در اصل ١١٠ اینها بودند: تعیین شش فقیه شورای نگهبان؛ تأیید رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور پس از پیشنهاد به تعیین مستشاران دیوان عالی کشور(= روح الله خمینی با نقض این اصل قانون اساسی، مستبدانه و مستقیماً بدون ذر نظر گرفتن پیشنهاد تعیین مستشاران دیوان عالی کشور، محمد بهشتی و عبدالکریم موسوی اردبیلی را به ریاست و دادستانی می گمارد)؛ نصب و عزل رئیس ستاد مشترک و نصب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران و نصب و عزل فرماندهان عالی قوای سه گانه پس از پیشنهاد شورای عالی دفاع؛ تعیین دو مشاور در شورای عالی دفاع مرکب از رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس ستاد مشترک و فرمانده کل سپاه پاسداران و دو مشاور رهبر؛ اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها به پیشنهاد شورای عالی دفاع؛ امضای حکم ریاست جمهوری و بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری در دور اول توسط رهبر و در دوه های بعدی توسط شورای نگهبان؛ عزل رئیس جمهور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی و یا رأی مجلس شورای ملی به عدم کفایت ساسی او؛ عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد دیوانعالی کشور. این نظارت فقیه در امور غیر اجرایی به رأی گذاشته شد. آقای ابوالحسن بنی صدر با یک بند از اصل ١١٠ که بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری توسط رهبر در دور اول و شورای نگهبان در دروه های بعدی انتخابات ریاست جمهوری بود، مخالف بود. و با بقیهٔ اصول گنجانده شده در اصل ١١٠ موافقت نشان داده بود، زیرا توانسته بود آنرا تا نظارت غیر اجرایی تقلیل دهد (صفحه ٥ انقلاب اسلامی شماره ١٦٨: http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gunagun-nashrie-enghelabe-eslami-168.pdf). ز- در جلسه پایانی مجلس خبرگان بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی، آقای بنی صدر و عده ای دیگر حضور نداشتند و با امضای خود کل قانون اساسی را تأیید نکردند. آن قانون اساسی با ٦١ امضاء به تصویب نهایی رسید. ٤- مکارم شیرازی(صفحه ١٢ روزنامه انقلاب اسلامی شماره ١٦٦: http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gunagun-nashrie-enghelabe-eslami-166.pdf ) و علی تهرانی(صفحه ٣ روزنامه انقلاب اسلامی شماره ١٦٤: http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gunagun-nashrie-enghelabe-eslami-164.pdf)، در زمان درگیری های انتخاباتی ریاست جمهوری اعلام کردند که آقای بنی صدر به اصل ١١٠ رأی داد تا تبلیغات حزب جمهوری اسلامی و طرفداران طرح حسن آیت را خنثی کنند. حزب جمهوری اسلامی و طرفداران طرح حسن آیت خواهان ولایت فقه با ١٣ اختیار اجرایی و غیر اجرایی بودند و می خواستند که آقای بنی صدر معتقد به ولایت جمهور مردم از رقابت انتخاباتی حذف شود و یا انتخاب نشود. علی تهرانی و مکارم شیرازی نیز از جمله کسانی بودند که با طرح ولایت فقیه حسن آیت مخالفت کردند و سپس به نظارت فقیه در امور اجرایی رأی دادند. طرفداران آقای بنی صدر این استدلال را می کردند که در حیطهٔ قانون اساسی باید نامزدها تعهد داشته باشند و نه در حیطهٔ اختیارات ١٣ گانهٔ طرح ولایت فقیه حسن آیت. ٥- روح الله خمینی تا زمان کودتای خرداد ١٣٦٠ که با ترک جبههٔ سپاه پاسداران از جبهه های جنگ و اشغال نظامی تهران و اشغال مجلس شورای تقلبی انجام گرفت، بیش از ٧٥ بار قانون اساسی را پایمال کرده و با حکم حکومتی غیرقانونی، استبداد خود و حزب جمهوری اسلامی و اقمارش را به جمهور مردم ایران تحمیل کرد.
    بنابراین تجاوزات روح الله خمینی به قانون اساسی ربطی به اختیارات غیر اجرایی او نداشت. بعداً در سال ١٣٦٨، قانون اساسی را تغییر داده و طرح حسن آیت را وارد قانون اساسی کردند. ٣- روح الله خمینی و حزب جمهوری اسلامی و اقمارشان، استبداد خود را بتدریج گسترش می دادند، دوستان آقای بنی صدر با توجه به علاقهٔ مردم، ایشان را قانع کردند که نامزد ریاست جمهوری شود تا نتوانند استبداد خود را قانونی کنند. در زمان کارزار انتخاباتی روح الله خمینی و حزب جمهوری اسلامی و اقمارشان، سعی می کردند با ایجاد جنجال و بحران آقای بنی صدر را از صحنه خارج سازند. احمد خمینی به ایشان گفت که شما و حسن حبیبی دارید ایران را به دو قسمت تقسیم می کنید، امام می گویند که شما اعلام انصراف از نامزدی بکنید تا چنین تقسیمی نشود. آقای بنی صدر نپذیرفتند و گفتند نظرسنجی ما نشان می دهد که من بیش از هفتاد و پنج درصد و حسن حبیبی( نامزد حزب جمهوری اسلامی و نهضت آزادی و حزب توده) پنج درصد رأی داریم. در مراسم تحلیف و توشیح، آقای بنی صدر پس از اینکه از روی علاقه ای که هنوز به روح الله خمینی داشت دست او را بوسید، بلافاصله در نطقی از ولایت جمهور مردم دفاع کرد(= دموکراسی) که مورد ناراحتی و خشم روح الله خمینی شد. بهمین خاطر فیلم آن مراسم توسط مسئول رادیو تلویزیون موسوی خوئینی ها سانسور شد و همچنان در سانسور باقی مانده است. ٤- در این ستون نظرات چنین نوشته اید: «ابولحسن که خود را بزرگترین افشا کننده میداند !!
    تا زمانی که این آدم دست از این کار زشتی که میکند نکشد و سعی نکند به چهره های سیاسی تهمت نزند ، و دروغ نگوید ، این روند ادامه دارد . آقای بنی صدر باید دست از سر مردگان که دستشان از پاسخگویی کوتاهست بردارد و کارهایی که خود در گذشته کرده را به دیگران نسبت ندهد ، شما ظاهرا اطلاع کافی ، از لجن پراکنی های بنی صدر نسبت به چهره های سیاسی ندارید .». پاسخ من به شما اینست که الف- آقای ابوالحسن بنی صدر و همفکران و دوستان ایشان، به هیچ شخصیت سیاسی از جمله مرحوم شاپور بختیار تهمتی نزده اند، بلکه بر اساس مدارک و اسناد و تحقیقات، افکار و اعمال شخصیت ها را نقد می کنند. ب- شما هرچه مایلید شخصیت های سیاسی را به جامعه بشناسانید و گذشته آنها را بدون ملاحظه نقد کنید، زیرا صاحبان اصلی این مملکت جمهور مردم ایران هستند و حق دارند که تک تک شخصیت های سیاسی را بشناسند. در این مورد شما نمی توانید با آقای ابوالحسن بنی صدر و همفکران و دوستان ایشان وارد معامله و بده و بستان شوید، زیرا هیچگونه ملحظه و مصلحت گرایی و خود سانسوری ای قابل پذیرش نیست. اما اگر بجای نقد، به ستیز و کینه ورزی و جعل و استفاده از منطق صوری بپردازید، نظرات شما نقد شده و سه از ناسره مشخص خواهد شد. ج- در مورد «مردگانی» چون مرحوم شاپور بختیار نیز انتظار نداشته باشید که به جمهور مردم ایران گزارش نکنیم و افکار و اعمالشان را نقد نکنیم. بعلاوه بسیاری از انتقادات در مورد افکار و عملکرد این مرحوم در همان زمان حیاتش مطرح شده بود و او فرصت داشت که بدقت به آنها پاسخ دهد. اگر اینکار را کرده بود، امثال شما به استناد جوابهایش می توانستید پاسخ مناسب را ارائه دهید. از نظر من تابحال توانایی چنین کاری را نداشته اید. د- بجای کلی بافی و تهمت وارد کردن، مورد به مورد آنچه را که «لجن پراکنی های بنی صدر» می نامید طرح کرده و پاسخ دهید.
    م.ر.راعی

  8. جناب بوتیمار! اخلاق و منش مردم سالار ایجاب میکند که شما نظرات را سانسور و حذف نفرمایید. چرا جوابیه جناب راعی را حذف کردید؟

    • دوست عزیز خودتان یک نگاه به نظر بالا بیندازید !!
      در این وبلاگ نظرات بدون بازبینی منتشر میشوند ، اما نظراتی مشابه با کامنت بالا که طولانی است و حکم کتابچه را دارد ، خود بخود میرود در قسمت اسپم ، اگر هدف سانسور بود نظر جنابعالی هم منتشر نمیشد دوست گرامی . بنده هم همیشه در سایت حضور ندارم که بتوانم چک کنم .
      در هر صورت نه عمدی در کار بوده نه سانسوری
      شاد باشید
      بوتیمار

  9. جواب boutimar1: نظر من چند روز وجود داشت و بعد پاک شد. و حالا دوباره گذاشته شده است. به هرحال چه مشکل تکنیکی باشد و یا مشکی دیگر و یا دستکاری، از اینکه دوباره در ستون نظرها آمده است، خوشحالم.
    م.ر.راعی

بیان دیدگاه