انقلاب ۵۷ با تمامی بدبختی ها و واپسماندگی های مضاعفی که برای ایران و ملت ایران بهمراه داشت ، نمایانگر اوج ابتذال و برهنگی صد درصدی جامعه ایرانی بود . هنگامی که از جامعه ایرانی سخن میگوییم ، نباید تصور کرد انگشت این اتهام به سمت اندیشه یا فرد خاصی نشانه میرود . در این ویرانی و از هم گسیختگی فرهنگی و سیاسی جامعه ایرانی تمامی عوامل کار از شخص پادشاه تا روشنفکران و مردم عادی بیبهره نبوده اند . چه آن روشنفکرانی چپی که در سر هوای برقراری جامعه بیطبقه ای را داشتند که به اسم سوسیالیزم ، میانمایگی و سفاهت سالاری رابه طور مساوی در بین مردم رواج میدادند ، چه روحانیونی که با دستاویز مذهب و سوء استفاده از اعتقادات دینی مردم ، خواب و خیال دوران طلایی صدر اسلام و چادر نشینی را در سر میپرورانند و از همه بدتر پادشاهی که با طناب پوسیده مذهب و پر و بال دادن به دستاربندان مرتجع ، به جنگ با خطر کمونیستی شدن ایران رفته بود ، یعنی با طناب ارتجاع به جنگ ارتجاع رفته بود !
.
داریوش همایون علل اصلی شکست فرهنگی جامعه ایرانی را در ۳ پدیده اساسی خلاصه میکند .
۱- امام زاده سازی : عبارتست از تبدیل کردن سیاست به یک شعار و یک اسم . تلاش برای خلق کردن کربلایی مجدد ، برای اینکه حال و آینده همچنان در گروگان گذشته بماند و همچنان گذشته بازسازی شود .
.
۲- تئوری توطئه : یعنی نسبت دادن تمامی شکست ها به یک فرد خاص یا یک جریان خاص از بیگانه گرفته تا خودی ، مسوول دانستن یک چیز در شکستی که شاید دسته جمعی انجام شد باشد . که اگر درست میبود ، نه حافظ و نه مولوی و نه فردوسی که اتفاقن هر ۳ آنها از بطن جوامع استبداد زده بیرون آمدند میبودند و نه هیچ کشور تحت سلطه بیگانه ای از سلطه و استبداد رهایی پیدا میکرد .
.
۳- فرصت طلبی : یعنی نداشتن قدرت یا شعور ارجح دانستن سود آنی شخصی به سود دراز مدت جمعی .
.
آقای کشتگردر مقاله ای با عنوان بخت بازگشت نظام پادشاهی ، آن ۳ اندیشه ویرانگر هنوز در افکار و گفتارش موج میزند .
این جناب با دستاویز به پدیده امام زاده سازی سعی در خلق حماسه ای کربلا گونه از ۲۸ مرداد است و داد سخن از شبکه های جاسوسی حمایت بیگانگان در سرنگون کردن دولت مرحوم مصدق میزند ، اما نیمی از تاریخ را نجویده قورت داده و از سهم گروههای چپ و هم اندیشه خود و روحانیون در سرنگون کردن دولت مصدق چیزی نمیگوید !
حافظه تاریخی ملت هنوز آن سیرک زنده باد مصدق و ۳ ساعت بعد مرگ بر مصدق چپی ها و توده ای ها را از یاد نبرده است !
.
ایشان میگوید «اگر شاه بجای سرکوب ، فضای سیاسی را باز میکرد آیا باز هم رهبری بدست خمینی می افتاد ؟ »
.
چه کسی هست که نداند نفوذ روحانیون در عرصه سیاسی حرف امروز و دیروز نیست ، از میرزای شیرازی در جریان تحریم تنباکو گرفته تا مشروطه که چندین روحانی صاحب نام از قبیل آخوند خراسانی در صدر آن حضور فعال داشتند تا انقلاب ۵۷ و تا همین امروز وجود روحانیون مخالف نظام یا دست کم معترض به آن . آنزمانها هم در مقابل تفکرات فضل الله نوری و خمینی ، تفکرات آیت الله نائینی هم بود ، چرا شما و مخالفان شاه میبایست به آغوش خمینی و تفکرات ارتجاعی او پناه میبرد ؟ این دلیل خوبی برای سرپوش گذاشتن بر ابتذال جامعه ایران نیست .
.
در اینکه شاه از آخوند گمنامی ماند خمینی آیت الله و مرجع تقلید بی بدیلی ساخت هیچ شکی نیست . اگر آنزمان که او را به ترکیه فرستاد که زیر سلطه آتاترک بود از برکه به دریای نجف نمی انداخت شاید وضع ما این نبود ، اما فراموش نکنیم از آنطرف دیگر هم دانشجویانی که با بورس تحصیلی همان شاه به خارج از ایران رفته بودند و قرار بود برای آبادی ایران بکوشند ، کم آوازه آیت الله را در برابر رسانه های بیگانه و غربی دربوق و کرنا نکردند ، و در آخر هم امام زاده ساخته دست فرنگ را به موج آزادی خواهی مردم تحمیل نمودند .
بقول ایرج میرزا دگر بار مهار از دست در رفت
مرا دیگ سخن جوشید و سر رفت
.
بازگردیم به صحبتهای آن جناب
ایشان فرموده اند که «رضا پهلوی منکر کودتای ۲۸ مرداد است «
درصورتی که او بارها گفته است ۲۸ مرداد برای من تجربه است . یعنی اگر آن زمان ما قوه قضاییه مستقلی میداشتیم ، میتوانست بیطرف مابین شاه و نخست وزیر اقامه دعوی کند . این خود صحت گذاردن ایشان بر نبود دستگاهی مستقل و استبداد آن دوره است ، بیش از این چه بگوید که شما را خوش بیاید ؟
رضا پهلوی هیچگاه کودتای ۲۸ مرداد را منکر نشده ، و میگوید قضاوت آن با مردم و تاریخ آینده ، حال اگر شما قضاوت درست تاریخ را درباره کودتای ۲۸ مرداد باور دارید ، نگران چه هستید ؟
آقای کشتگر به مصاحبه رضا پهلوی با مسیح علی نژاد اشاره کرده و فرمودند » رضا پهلوی گفته است گناه پدر را بر پسر ننویسید «
اولن باید توصیه کنم ایشان یکبار دیگر مصاحبه را ببینند . این خانم علی نژاد است که میگوید گناه پدر را بر پسر نمینویسند ، نه رضا پهلوی !
جناب کشتگر بجای اینکه سعی بر این داشته باشد که از قسم ۳۰ سال پیش رضا پهلوی کربلایی دیگر بسازد بهتر است اندیشه های امروز او را مروری نموده و بر آن نقدی بدون مغلطه و گذشته را به حال تعمیم دادن بنوییسد که دست کم برای نسل جوان امروز مفید و قابل استفاده باشد .
.
رضا پهلوی بارها اعلام نموده که امروز هدف من به عنوان یک ایرانی رسیدن به یک انتخابات آزاد و دمکراتیک بر طبق موازین جهان شمول حقوق بشر ، برای تعیین نوع حکومت آینده است و نه چیز بیشتر . او بارها اعلام نموده که در فردای آزاد ایران این مردم ایران هستند که جایگاه او را تعیین میکنند .
جناب کشتگر اجازه دهید اگر قرار است نهاد پادشاهی برای همیشه از ایران و تفکر سیاسی ایران حذف شود ، در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک باشد ، ولاغیر .
در ایران هر دو نهاد پادشاهی و جمهوری امتحان خود را پس داده و هر دو رفوزه شده اند ، در حقیقت ما رفوزه شده ایم !
نه پادشاهی میل به استبداد دارد و نه جمهوری ، این ما هستیم که هم مستبدییم و هم میل به استبداد داریم . تضمین دمکرات بودن یک جامعه را نهاد سلطنت و جمهوری به مردم نمیدهند ، این مردم هستند که باید تضمین دمکرات بودن جمهوری یا پادشاهی را هم به خود و هم به سیستم مورد نظر خود بدهند . تا ما خودمان را از چنگال دیکتاتوری و بنده واری نرهانیم ، نمیتوانیم داعیه ی حکومت غیر دییکتاتوری و بنده وار را داشته باشیم .
.
در ادامه فرموده اید که» نهاد ها غیر قابل بازگشتند » . اصول این عقیده را با شما هم نظرم . اما بد نیست شما هم یک مطالعه درباره کشوراسپانیا و بازگشت پادشاهی ، بعد از دیکتاتوری جمهوری فرانکو داشته باشید .
و باز فرموده اید » هر حزب و هر گروه و فرقه سياسی آنگاه که در قدرت است ماهيت واقعی خود را برملا می سازد و آنگاه که از قدرت به زير می آيد طبعا رنگ مطلوب اپوزيسيون به خود می گيرد. «
که اگر اینجور باشد شما و حزبتان که جنگ مسلحانه و چریکی و آدم ربایی در پرونده سیاسی خود داشتید ، ماهیت شما در زمان به قدرت رسیدن اندیشه تان چه میتوانست باشد ؟!
فرموده اید «» به عنوان يک ايرانی مدافع آزادی های بی حدوحصر سياسی از آزادی کامل احزاب طرفدار سلطنت در جمهوری آينده دفاع می کنم.»»
.
شما لطف نموده قبل از انتخابات آزاد برای مردم نسخه نپیچید . شما همان طرفدار آزادی همه احزاب و انتخابات آزاد و حقوق بشر باشید ، دفاع از احزاب سلطنت پیشکش .
.
این را هم برای مزاح میگویم . نوشته اید که » بازرگان در زمان انقلاب میگفت که نگویید خمینی انقلاب کرد ، این شاه بود که انقلاب کرد » و از آن به عنوان طنز نام بردید .
.
مرحوم بازرگان در زمان انقلاب طنز های دیگری هم گفت
او گفت : ما دعا کردیم باران بیاید ، سیل آمد !
همچنین در زمانی که جبهه ملی بدستور خمینی مرتد اعلام شد گفت : ما از دار دنیا یک زن حلال داشتیم ، آنرا هم آقای خمینی حرام کرد !
درهرحال ای زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند .
.
پاینده باشید .
Filed under: سیاسی | Tagged: فداییان خلق، فرصت طلبی، محمد مصدق، نظام پادشاهی، نظام جمهوری، کودتای ۲۸ مرداد، امام زاده سازی، تئوری توطئه، جنگ مسلحانه، جامعه ایرانی، حزب توده، خمینی، داریوش همایون، رضا پهلوی، شیخ فضل الله نوری، علی کشتگر | 9 Comments »